top of page

راهِ شکوفاییِ ایران

Updated: Sep 18


راهِ شکوفاییِ ایران

راهِ شکوفاییِ ایران: انتخابِ ملت میانِ کنشِ فراگیر، خیزشِ ناگهانی، یا انتظارِ اقدامِ بین‌المللی

این مقاله از یک پرسش عملی آغاز می‌کند:

اگر تداوم وضع موجود پذیرفتنی نیست، چه باید کرد؟ گزینه‌های اصلیِ گذار، کنش فراگیرِ سازمانیافته، خیزش ناگهانی، فشار بین‌المللی و الگوی ترکیبی صورت‌بندی می‌شوند و بر پایه معیارهای هزینه انسانی و اجتماعی، مشروعیت، زمان‌بندی و قابلیت اجرا سنجیده خواهند شد.


نشانه‌های عینیِ «هزینه هر روز ماندن» ج.ا را می‌توان دید و شمرد. اندازه اقتصاد ایران طبق برآوردهای بین‌المللی در سال ۲۰۲۵ حدود ۳۴۱ میلیارد دلار است، در حالی‌ که ترکیه به حدود ۱.۴۴ تریلیون و عربستان به حدود ۱.۰۸ تریلیون دلار رسیده‌اند. تورمِ سالانه در سال‌های اخیر عمدتاً در بازه ۴۰ تا ۴۵ درصد نوسان کرده و قدرت خرید را فرسوده است.


در حوزهٔ حقوق بشر، گزارش‌های معتبر برای سال ۲۰۲۴ از دست‌کم  ۹۷۵ اجرای حکم اعدام در ایران سخن می‌گویند که در نیمه اول ۲۰۲۵ با رشد دو برابری نسبت به سال پیش به ۶۱۲ نفر رسیده است. در ایمنی راه، برآورد سازمان جهانی بهداشت برای ۲۰۲۱ حدود ۱۸ هزار مرگ جاده‌ای است و گزارش‌های ملی عددی بالای ۲۰ هزار نفر را در سال پیش نشان می‌دهند. آلودگی هوا بارها مدارس و ادارات را تعطیل کرده و فرونشستِ زمین در برخی دشت‌ها به حدود ۲۰ تا ۳۰ سانتی‌متر در سال رسیده است. این اعداد کنار هم یک پیام ساده دارند: هزینه‌ها واقعی‌اند، تکرارشونده‌اند و با تأخیر بیشتر، سنگین‌تر می‌شوند.


از سوی دیگر هر روزِ ماندن یعنی فرسایشِ عمر و جوانیِ میلیون‌ها نفر و عقب‌نشینیِ رؤیاهای شخصی؛ پوسیدنِ سرمایه‌های نامرئی مثل اعتمادِ عمومی، امید به آینده، همبستگیِ خانوادگی و مدارا؛ عادی‌شدنِ ناهنجاری‌ها، خودسانسوری، دورزدنِ قانون، پذیرشِ تبعیض و تضعیفِ هنجارهای شهروندی که نسل‌ها طول می‌کشد تا بازسازی شود. میراثِ فرهنگیِ چند هزارساله از زبان و آیین‌ها تا یادگارهای تاریخی و سبک‌های زیستِ محلی زیر فشار فقر، مهاجرت، فرونشست و آلودگی، آسیب می‌بیند و گاه بی‌صدا از دست می‌رود. خروجِ اجباریِ نخبگان، جداییِ خانواده‌ها و ازهم‌گسیختگیِ شبکه‌های اجتماعی، ظرفیتِ نوآوری و کارآفرینی را تهی می‌کند. بر فرازِ همه اینها، حیثیتِ ملی و امنیتِ معنویِ کشور احساسِ آبرومندیِ جمعی و اعتبارِ بین‌المللی با هر حاشیه و بحران، خراش برمی‌دارد و بازسازی‌اش سال‌ها کوشش می‌خواهد. اینها هزینه‌های بی‌صدا اما سهمگینِ هر روزِ تأخیرند؛ هزینه‌هایی که اگر امروز دیده و پذیرفته نشوند، فردا  دشوارتر قابل جبران خواهند بود.


چراییِ این وضعیت را می‌توان با زبان ساده توضیح داد. وقتی تصمیم‌ها پاسخگو نیستند و فساد اداری مزمن می‌شود، هزینه تولید و اداره کشور بالا می‌رود و سرمایه‌گذاریِ مولد عقب می‌نشیند. تورمِ مزمن از همین مسیر جان می‌گیرد. نبودِ ساز و کارهای مؤثرِ نظارت و قاعده‌گذاری باعث می‌شود مرگ‌های قابل پیشگیری از جاده تا آلودگی هوا به «روال عادی» بدل شود. اتکای فزاینده به مجازات مرگ نشانه کمبود ظرفیتِ حل مسئله از راه قانون و نهاد است و سرمایه اجتماعی را فرسوده می‌کند. در چنین محیطی، کوچ نیروهای کارآمد سرعت می‌گیرد و خلأ کیفی در اداره و نوآوری شکل می‌گیرد. مسئله، پیش و بیش از هر چیز، معماری حکمرانی است؛ معماری‌ای که بحران‌ها را بازتولید می‌کند.


برای خروج از این چرخه، چند مسیر در پیش‌ِرو میتوان ترسیم کرد:

کنشِ فراگیرِ سازمان‌یافته، خیزشِ ناگهانی، یا انتظارِ اقدامِ بین‌المللی و ترکیبی.

تجربه تطبیقی نشان می‌دهد کنش فراگیرِ منظم و با خواست‌های روشن، شبکه‌سازی اجتماعی و انضباط در مجموع کم‌هزینه‌تر و پایدارتر است.

خیزش ناگهانی ممکن است، اما اگر به سازماندهی و «طرحِ روزِ بعد» وصل نشود، پرریسک است.


فشار خارجی می‌تواند نقش تقویتی داشته باشد، اما به‌تنهایی زمان‌پذیر و تضمین‌شده نیست و اگر هوشمند و حقوق‌محور طراحی نشود، سنگینی آن بر دوش مردم می‌افتد. بهترین نتیجه زمانی حاصل می‌شود که فشار دقیقِ بیرونی با کنشِ درونی و برنامهٔ روشن گره بخورد.


در این میان، وجودِ «برنامه گذار» شرط لازم است. برنامه معتبر باید مکتوب، زمان‌بندی‌شده و پاسخگو باشد؛ بر حقوق ملت تأکید کند؛ نقشه انتقالی داشته باشد؛ جدایی دین و حکومت و انتخابات آزاد را تضمین کند؛ و یک بسته معتبر برای تثبیت اقتصاد و خدمات عمومی ارائه دهد.


در این بسته، فهرست اقدام‌های فوریِ روشن و قابل سنجش لازم است: از انضباط مالی و حمایت هدفمند و شفاف از معیشت تا مدیریت آب و اقدامات اطمینان‌بخش مشابه.

ساز و کار اداره موقت نیز باید محدود به زمان، پاسخگو و شفاف باشد و حقوق کارکنان دولت و نیروهای موثر را تضمین کند تا نظم عمومی حفظ شود و مسیر انتخابات آزاد هموار بماند.

در این راستا برنامه «پروژه شکوفایی ایران» به خواست و پیشنهاد  رضا شاه دوم  بسته‌های اجراییِ کوتاه‌مدت و چشم‌انداز بلند مدت را طرح کرده است. این دست اقدامات صرف‌ نظر از تعلق سیاسی مزیت‌هایی دارند: زبان اجرایی، تقسیم‌ کار، و ایجاد گفتمان و قابلیت سنجش.

وجود برنامه های مدون شفافیت و امکان ارزیابی را بالا می‌برد و انتخاب آگاهانه را ممکن می‌کند. نبودِ برنامه مکتوب، عملاً هزینه تصمیم جمعی را بالا می‌برد و فضا را به شعار و حاشیه می‌سپارد.


یک محور کلیدی در طراحی هر برنامه، توجه به دو اصل است: «ریزِشِ حداکثری» و «جذبِ حداکثریِ نخبگان». ریزش حداکثری یعنی کاهش صرفه وفاداریِ بی‌قید و شرط در درونِ ساخت قدرت از راهِ تضمین حقوق، امنیت و آینده حرفه‌ایِ کارکنان و بوروکراسی در دوره انتقال، شفافیت در عدالت انتقالی و پرهیز از سیاست‌های تنبیهی کور. جذب حداکثری نخبگان یعنی باز کردن میدان برای نیروهای متخصصِ داخل و دیاسپورا تا خلأهای مدیریتی و دانشی پر شود؛ با ساز و کارهای روشنِ انتخاب شایسته، شبکه‌سازی حرفه‌ای، و پروژه‌های مشخص در اقتصاد، سلامت، آموزش، محیط‌زیست و دولت‌داری. هر برنامه‌ای که این دو اصل را جدی بگیرد، هم هزینه گذار را پایین می‌آورد و هم کیفیت اداره دوره انتقال را بالا می‌برد.


چند هشدار نیز ضروریست: گذار بی‌برنامه و بی‌انضباط می‌تواند پیروزی‌های کوتاه را به شکست‌های راهبردی بدل کند. بی‌اعتنایی به دردهای فوریِ امنیت و معیشت، مشروعیت هر تغییری را از آغاز تهدید می‌کند. فشار خارجی، اگر کور و بی‌هدف باشد، می‌تواند انسجام سرکوب را تقویت کند و مردم را متضرر سازد. نهایتاً، اگر عدالت انتقالی و آشتی ملی به موقع آغاز نشود، زخم‌های اجتماعی به دور باطلِ انتقام و بی‌ثباتی دامن می‌زند.


نتیجه این بررسی روشن است. مسئله امروز ایران بیش از آنکه «اندازه اقتصاد» یا فاصله آن با همسایه‌ها باشد، مسئله معماری کشورداری و مدیریت است که بحران تولید می‌کند و هزینه را بر دوش جامعه می‌گذارد. راه کم‌هزینه‌تر و پایدارتر، از کنشِ فراگیرِ منظم، از برنامه گذارِ سنجش‌پذیر، و از رقابتِ علنیِ برنامه‌ها می‌گذرد. آنچه سرنوشت می‌سازد کیفیت برنامه و صداقتِ اجراست.


در این افق، هر طرحی که با زبان اجرایی، زمان‌بندی روشن، ریزِشِ حداکثری و جذبِ حداکثریِ نخبگان پیش بیاید از جمله طرح‌های منسوب به  رضا شاه دوم ارزش بررسی و نقد دقیق دارد؛ و هر جریانِ دیگری که داعیه مسئولیت دارد، بهتر است برنامه مکتوب خود را در همین تراز، علنی و قابل سنجش ارائه کند تا انتخاب آگاهانه و کم‌هزینه ممکن شود.


برای همه جریان‌هایی که خود را میهن‌خواه می‌دانند، امروز روز تصمیم است. اکنون که نقشه‌ها و برنامه‌های مشخص گذار روی میز است، بهانه «بی‌برنامگی» دیگر پذیرفتنی نیست. آنان که در التهاب دوازده‌روزه اخیر به هر دلیل به طولانی شدن عمر وضع موجود یاری رساندند، امروز که کشور زیر فشار رویداد فوری نیست، چه بدیلی برای خروج از نظم فرساینده دارند؟ می‌خواهند این نظم بماند و چرخه نابودی ادامه یابد، یا رفتن آن و گزینش راه آبادی را صریح و شفاف اعلام می‌کنند؟


معیار روشن است:

برنامه علنی، پاسخگویی و سنجش‌پذیری. اگر موافق گذارند، باید به برنامه‌های منتشرشده و قابل ارزیابی بپیوندند و در چارچوب همکاری ملی، ظرفیت‌های نخبگان داخل و دیاسپورا را جذب کنند؛ اگر مخالف‌اند، صادقانه مسئولیت پیامدهای ماندگاری را بپذیرند. بدیهی است که در غیاب عاملیت جمعی و تصمیم‌گیری درون‌زا، احتمال شکل‌گیری راه‌ حل‌های الزام‌آورِ برون‌زا از سوی بازیگران بین‌المللی افزایش می‌یابد؛ در اینصورت، ظرفیت اثرگذاری و اعتراض به چارچوب‌ها و نتایجِ شکل گرفته بطور معناداری محدود خواهد شد. آینده ایران با انتظار معجزه ساخته نمی‌شود؛ با کار جمعی شفاف، مسئولیت‌پذیری قانونمدار، بر بنیان هویت ایرانی و به همت ایرانیان ساخته خواهد شد.

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page